این یادداشت در حالی نوشته میشود که هنوز «م مثل مادر» روی پرده سینماهاست؛ فیلمیکه شاید سکانسهای نیمه داستانی/نیمهواقعیاش - به لحاظ مضمون و محتوا - یکی از تلخترین آثار پاییز امسال محسوب شود.
اما از مرثیههای ملاقلیپور تلختر، مرثیهای است که با درگذشت «بابک بیات» تکمیل میشود و خزان امسال را برای اهالی سینما و اهالی موسیقی بیش از پاییز گذشته اندوه میبخشد. اگرچه جای نغمهسرای «مرسدس»، «سرزمین خورشید»، «مردی شبیه باران» و «عروس» پشت پیانو و میان نت به نت ملودیهای منتظر خالی است و جه بسا این خلوت، سالیان دراز پر نشود اما سینمای اصیل نمیگذارد مانابودن آوازهای سرزمین مادری یادمان رود. شاعری که هر بیت از شعرش تصویر یک سیب سرخ بود، روزگاری نهچندان دور نوشت «مرگ پایان کبوتر نیست».
زمانی برای مانور جوانپسندها
نمایش آثاری که پاییز امسال به اکران درآمدند و صفحات بحث و گفتوگوهای سینمایی را رونق بخشیدند، با «قتل آنلاین» که فیلمنامهای حادثهای/پلیسی داشت آغاز شد و با اکران «چه کسی امیر را کشت»، «تقاطع»، «م مثل مادر»، «وقتی همه خواب بودند» و «بیوفا» ادامه پیدا کرد. اکثر آثار نیمه دوم سال85 در رده فیلمهایی بودند که برای مخاطب عام و عموما جوان ساخته میشود، به غیر از «ابراهیم خلیلالله» که رده سنی خاصی را شامل نمیشد و برگردان تصویری روایات و متون مذهبی بود. حتی «م مثل مادر» هم اگرچه در حالوهوای جنگ و عواقب آن میگذرد، اما به دغدغههای نسل جوان اشاره دارد.
به همین خاطر، پرکارترین چهرههای پاییزی امسال را میتوانیم امین حیایی، مهناز افشار، حمید گودرزی، الناز شاکردوست و البته گلشیفته فراهانی بدانیم که این آخری اگرچه فقط یک فیلم بر پرده داشت، اما به قول منیرو روانیپور(نویسنده) همان یکی را کاملا بلعیده بود. دیگر چهرههای مطرح جوانپسند که به نظر، کمکارتر از دیگران میرسیدند، هر کدام پشت سر پیشکسوتانی بازی میکردند که این روزها معمولا تدریس میکنند تا مهمان ناخوانده هر دعوتی باشند. به عنوان مثال، حسام نوابصفوی را کنار بهزاد فراهانی و محمد صادقی میبینیم(ابراهیم خلیلالله)، محمدرضا فروتن را کنار گلاب آدینه(وقتی همه خواب بودند) و بهرام رادان را در مجموعهای که امکانیان و معتمدآریا در وجب به وجبش اثر انگشت دارند(تقاطع).
اما فراتر از حضور جوانان خانواده سینما، آنچه در کارنامه پاییزی بازیگران، نمره رد یا قبولی محسوب میشود، نظرسنجی تماشاگران است؛ باید دید مردم چه فیلمیرا دوست داشتهاند و چرا!
س مثل سانس وحشت
آمار منتشرشده نشان میدهد «م مثل مادر» تازهترین فیلم ملاقلیپور 320میلیون(تا تاریخ 5آذرماه) و پس از آن «تقاطع» ابوالحسن داوودی 155میلیون تومان(در 34روز) فروش داشته است. پس از این دو اثر «قتل آنلاین» در 53روز اکران، 169میلیون تومان از سرمایه تهیهکنندگان را به آنها برگردانده؛ فیلمیکه حمید گودرزی و الناز شاکردوست را به عنوان زوجی جوان و ماجراجو روبهروی هم قرار داد و با استفاده از سوژهای مدرن یعنی اپیدمیاجتماعی «چت» توانست عطش کنجکاوی دوستداران شهاب حسینی و یکتا ناصر را برای 2ساعت فروبنشاند؛ به این میگویند فکر بکر حتی اگر هدف، خالیکردن چند تا از اسکناسهای مچالهشده ته کیف بچهدبیرستانیها باشد!
فیلمهای «چه کسی امیر را کشت» با 95میلیون تومان(ظرف مدت 27روز)، «ابراهیم خلیلالله» با91میلیون(در مدت 47روز) و «وقتی همه خواب بودند» با 55میلیون(در 28روز) به ترتیب نمرات ناپلئونی فروش پاییزی را به خود اختصاص دادند. آمار بهدستآمده از جدول فروش، نشان میدهد قصههای پرغصه، تصادفهای مرگبار، هیجانطلبی قاتلان حرفهای و هکرهای اینترنتی و در کل، ترسیدن و رنجیدن با انواع و اقسام روشهایی که اعصاب تماشاگر را در چرخگوشت ریزریز میکند، از محبوبترین سوژههایی است که میشود در سینماهای تهران و شهرستانها دنبال کرد. برای کسب هرچه بهتر اطلاعات میتوانید به آدرس اینترنتی دراکولایی به نام «شهاب حسینی داتکام» مراجعه کنید و سرنوشت این قاتل زنجیرهای را از زبان بازپرس جمشید هاشمپور بشنوید و عبرت بگیرید!
ردپای سینمای دیگران در تهران
در کنار اکران تازهترین تولیدات سینمای ملی، چند نمونه از آثار برگزیده خارجی نیز به شکلی محدود و در سینماهایی که عموما برای مخاطبان خاص و حرفهای، سانسهای فوقالعاده برگزار میکنند، به نمایش درآمد. از جمله آثار خارجی اکرانشده در پاییز امسال میتوان به «بچه» ساخته برادران داردن، «امپراتریس» چن کایگه، «پنهان» میشل هاینکه و «باد بر مرغزار میوزد» کن لوچ اشاره کرد که تنها «پنهان» سال گذشته در لیست آثار بهنمایشدرآمده در جشنواره فیلم فجر قرار داشت و مورد استقبال عمومیقرار گرفت.
جدا از روزهای جشنواره که تب سینمادوستان گاهی به تشنج خریداری بلیتهای چندبرابر قیمت بدل میشود و مثل اکثر حوادث، عدهای را جوگیر میکند، لذت تماشای آثار برتر خارجی در سینماهای خانگی و با استفاده از دستگاههای DVD عمومیتر است. با عبور از آذرماه، پاییز85 را هم میشود خاطرهای هفترنگ به حساب آورد. شروع دی، شروع فصل برفی سینماهاست و نزدیکی به شبهای جشنواره که امسال بیستوپنجمین تولدش را جشن میگیرد. بهزودی خانواده پرجمعیت سینما، موسیقی و تئاتر، دور هم جمع میشوند و کارناوالهای شادی با پرچمهای رنگی، بیلبوردها و تراکتهای تبلیغاتی، کارشان را آغاز میکنند. اگر غصه سانسهای ازدسترفته را خوردهاید، گریه و زاری دیگر بس است؛ فصل جدید، فصل «دوربین، صدا، حرکت» است.